پیش گفتار
تعریف، موضوع و هدف فلسفه
حکمت الهی دانشی است که در آن از احوال موجود بما هو موجود بحث می شود. موضوع فلسفه که در این دانش از عوارض ذاتی آن بحث می شود(1) موجود بما هو موجود است(2). هدف این علم شناخت موجودات به صورت کلی تمییز آن ها از هر آن چه موجود حقیقی نیست می باشد.
توضیح این که انسان در درون خود در می یابد که خودش حقیقت و واقعیّت دارد و غیر از خودش نیز واقعیّات و حقایقی وجود دارد و او قادر است آن ها را ادراک کند. او هیچ چیزی را طلب نمی کند و مقصود قرار نمی دهد مگر از این جهت که آن مقصود واقعا همان شیئی است که آن را طلب کرده است. همین طور انسان از چیزی نمی هراسد و از آن اجتناب نمی کند مگر از این لحاظ که چیزی که مورد هراس و اجتناب قرار گرفته همان است که در واقع وجود دارد. برای مثال کودکی که شیر را مطالبه می کند همان چیزی را طلب می کند که در واقع شیر است نه آن چیزی که بر حسب توهّم و گمان شیر است. یا مثلا انسانی که از حیوان درنده می هراسد همانا از چیزی می ترسد که در واقع حیوان درنده است نه به حسب گمان و وهم. البته این که بیان شد به لحاظ واقع و حقیقت بود. ولی گاهی ممکن است انسانی که در مثال ها مورد اشاره قرار گرفت در نظر خود اشتباه کند و چیزی را که حقیقت ندارد واقعیّتی حقیقی در عالم خارج ببیند مانند بخت و غول. و همچنین ممکن است به اشتباه چیزی را که واقعیّت و حقیقت دارد را باطل و خرافه بپندارد مانند نفس مجرّد و عقل مجرّد. پس یکی از بنیادین ترین نیاز های انسان شناخت احوال مخصوص به موجود بما هو موجود است تا به کمک آن احوال وقعیّت حقیقی را از غیر آن تشخیص دهد. دانشی که از این احوال بحث می کند حکمت الهی است.
پس حکمت الهی دانشی است که از احوال موجود بما هو موجود بحث می کند که به نام های فلسفه ی اولی(3) و علم اعلی نیز خوانده می شود. موضوع آن موجود بما هو موجود و غایت آن تشخیص موجودات حقیقی از غیر آن ها و شناخت علّت های عالی وجود می باشد. خصوصا علّت اول و اسماء حسنای او که سلسله ی موجودات به آن علّت منتهی می شوند و نام او الله (عزّ اسمه) می باشد.
پی نوشت:
این نوشته و شماره های بعدی آن فیش های مطالعاتی بنده است از کتاب بدایة الحکمة نوشته ی آقای علّامه سیّد محمّد حسین طباطبایی که البته به قلم خودم به رشته ی تحریر در آمده است.
زیر نوشت:
1: مشهور دانشمندان معتقدند موضوع هر دانش چیزی است که در آن دانش از عوارض ذاتی آن بحث می شود. اما سخنان آنان در تعریف عوارض ذاتیه متفاوت است. دانشمندان قدیمی تر معتقدمند عرض ذاتی چیزی است که بر یک موضوع عارض می شود به گونه ای که در عرْض کافی باشد یا واسطه مساوی با آن در صدق کردن باشد. اما دانشمندان دیگر معتقدند عرض ذاتی چیزی است که به حال خودش و نه به حال متعلّقش صفت موضوع قرار بگیرد. حکیم ملّا هادی سبزواری در تعلیقة الاسفار، ج 1، ص 32 به همبن مبنا اعتقاد دارد. مرحوم علّامه ی طباطبایی برای عرض ذاتی خواصّی بیان کرده: "انّ العرض الذّاتیّ ما یوخذ فی حدّه الموضوع او یوخذ فی حدّ الموضوع و لا یعرض موضوعه بواسطة اصلا سواء کانت متساویة او اعمّ او اخصّ و یجب ان یکون مساویا لموضوعه لا اعمّ منه.": تعلیقه بر اسفار، ج 1، ص 31
2: شیخ الرّئیس ابو علی سینا بعد از تعرّض به کسانی که قائل به موضوعیّت مبدا اول یا اسباب قصوا در فلسفه هستند و رد اعتقادشان می فرماید: "انّ موضوع هذا العلم هو الموجود بما هو موجود": فصل اوّل و دوّم از مقاله ی نخست از الهیّات شفا
3: اولین کسی که نام این دانش را فلسفه ی اولی گذاشت شیخ الرّئیس بود آن جایی که فرمود: "و هو الفلسفة الاولی لانّه العلم باوّل الامور فی الوجود و هو العلّة الاولی و اوّل الامور فی العموم". مرحوم صدرالمتالّهین نیز در تعلق بر کلام شیخ الرّئیس به عنوان وجه تسمیه ی این دانش به فلسفه ی اولی می فرماید: "انّ المعلوم به ممّا له الاولویّة علی کلّ شیئ لوجهین و هما الوجود و المعنی. فالاوّل کواجب الوجود. فانّ وجوده اوّل الوجودات والثّانی کالوجود فانّ معناه اوّل المعانی، اقدم خطورا بالبال من معنی الوجود، بل معناه اسبق من کلّ معنی.": فصل دوّم از مقاله ی نخست از الهیّات شفا و تعلیقات ملّا صدارای شیرازی بر آن.